از ژاپن اسلامی تا کره شمالی اسلامی !
سالها پیش، اصطلاح ژاپن اسلامی برای بیان آینده ایران مورد استفاده قرار گرفت ! ایده ای که حالا باید آن را با کره شمالی اسلامی تعویض کنیم ؟ اما چه شد که این قدر فاصله ایجاد شد. میثم هاشم خانی در اینباره به سوالات خبرنگار اقتصاد آنلاین پاسخ داده است.
تحریم ها ژاپن اسلامی را کره شمالی اسلامی کردند !
یا وجود اینکه نقش تحریمها را در وضعیت امروزی اقتصاد کشور نمیتوانیم نادیده بگیریم، اما نقش سیاستگذاریهای غلط اقتصادی را هم نمیتوان انکار کرد. برای پی بردن به اهمیت نقش سیاستگذاری اقتصادی، بررسی دو کشور کره شمالی و کره جنوبی به ما کمک بسیاری خواهد کرد.
دو کشور همسایه که با وجود شباهتهای فراوان، از حدود سال ۱۹۷۲ دو مسیر متفاوت را در پیش گرفتند و در حال حاضر، کره جنوبی دارای اقتصادی پیشرو، صنعتی و توسعهیافته است و اقتصاد کره شمالی فقیر و منزوی باقی مانده است.
با هدف بررسی تفاوت شیوه حکمرانی در کره شمالی و کره جنوبی، سیاستگذاریهای اقتصادی و تجاری کره جنوبی و همچنین درسها و تجربههایی که میتوانند برای ایران داشته باشند در استودیو اقتصادآنلاین میزبان میثم هاشمخانی، تحلیلگر اقتصادی بودیم. در ادامه مشروح این گفتگو را خواهید خواند:
عاطفه حسینی، دبیر اقتصاد کلان اقتصادآنلاین: بهتر است در ابتدا به شباهتهای دو کره به لحاظ تاریخی، فرهنگی، جغرافیایی و ... بپردازیم. سپس توضیح بفرمایید که از چه سالی و به چه دلایلی مسیر کره جنوبی و کره شمالی از یکدیگر جدا شد؟
میثم هاشمخانی، تحلیلگر اقتصادی: در واقع کره شمالی و کره جنوبی یک کشور بودند و بعد از اتمام جنگ جهانی دوم طبق توافقاتی که بین دو کشور انجام شد، تقسیم شدند. یعنی اگر ما به قبل از جنگ جهانی دوم بازگردیم اساساً جمعیت کره جنوبی و شمالی درهمآمیخته بود. اما باید توجه کرد که بعد از جنگ جهانی ما اگر عملکرد اقتصادی کره جنوبی و شمالی را با هم مقایسه کنیم تا حدود اوایل دهه ۱۹۷۰ تقریباً درآمد سرانه این دو کشور مساوی بوده است.
این درحالی است که امروز این موضوع غیرقابلتصور است که این دو کشور تا اوایل دهه ۱۹۷۰، یعنی حدود ۵۰ سال قبل درآمد سرانه یکسانی داشتند اما درحال حاضر، درآمد سرانه کره جنوبی تقریباً با کانادا برابر است و اگرچه آمار دقیقی از درآمد سرانه کره شمالی وجود ندارد، ولی تخمینزده شده که میانگین درآمد سرانه این کشور با کنگو برابر است. به عبارت دیگر، دو کشوری که۵۰ سال قبل درآمد سرانه یکسان و برابر داشتند، درحال حاضر یکی از آنها به سطح کانادا رسیده و دیگری به سطح کنگو.
به همین جهت است که بررسی این دو کشور جالب است و میتواند درسهای ارزشمندی برای ما داشته باشد. این بررسی زمانی ارزش بیشتری مییابد که به این نکته مهم توجه کنیم که کره جنوبی و کره شمالی ویژگیهای مشترک متعددی به لحاظ قومیتی، فرهنگی، جغرافیایی و ... دارند. بنابراین بررسی تجربه کره شمالی و کره جنوبی، آن دیدگاههای رایج در ایران مانند اینکه گفته میشود ما مشکلات فرهنگی داریم و یا به لحاظ جغرافیایی ما در نقطه خاصی هستیم که اجازه نمیدهند کشور ما توسعه پیدا کند و .... را زیر سوال میبرد؛ به عبارت دیگر، بررسی تجربه دوراهی کره شمالی و کره جنوبی یا همان دوراهی کانادا و کنگو تمام تصورات رایج در ایران را میتواند ابطال کند.
از سوی دیگر، در سال ۱۹۵۰ که جنگ دو کره اتفاق میافتد و کره شمالی به کره جنوبی حمله میکند، در یک یا دو هفته ۸۰ درصد از خاک کره جنوبی را تصرف میکند. یعنی کره شمالی کاملاً به لحاظ نظامی بر همسایه خود مسلط بوده است. البته بعدا با حضور نیروهای نظامی آمریکا و سازمان ملل، کره شمالی مجبور به عقبنشینی میشود.
همچنین به لحاظ منابع طبیعی بهویژه سنگآهن و زغالسنگ و سنگهای معدنی هم کره شمالی بر کره جنوبی برتری داشته است. برای مثال در سال ۱۹۶۰ کره شمالی بزرگترین کارخانه سیمان کل دنیا را داشته و در سال ۱۹۷۰ مترو بزرگی در پیونگیانگ افتتاح شده در شرایطی که در کره جنوبی حتی یک کیلومتر مترو وجود نداشته است.
بنابراین تا دهه ۱۹۷۰ کره شمالی به لحاظ قدرت نظامی، ساختار اقتصادی و ... در مجموع شرایط مناسبتری نسبت به همسایه خود داشته و از آن سالها به بعد شرایط عوض میشود. در واقع کره شمالی سیاستهای بسیار غلط و کره جنوبی سیاستهای درست را در پیش میگیرند که باعث میشود پس از ۵۰ سال کره شمالی به سطح کشوری مثل کنگو و کره جنوبی به سطح کشور توسعه یافتهای مانند کانادا برسد.
عاطفه حسینی: در ابتدای راه، یعنی حدود سال ۱۹۷۲ کره جنوبی چگونه و از کجا اصطلاحات را آغاز کرد؟
میثم هاشمخانی: اساساً چند موضوع نقطه آغاز تفاوت امروزی کره شمالی و کره جنوبی است: در دهه ۵۰ کره شمالی سیاست خودکفایی را در پیش گرفت و الگوی خود را شوروی سابق قرار داد. در مقابل، کره جنوبی در این دهه بیشتر سردرگم بود و جمعبندی و سیاست واحدی در این زمینه نداشت.
با هدف تحقق سیاست خودکفایی از سال ۱۹۷۰ تا به امروز و طبق بررسی آماری و در طول ۵۰ سال گذشته، رهبر کره شمالی فقط با مقامات بلندپایه ۲۰ کشور ملاقات داشته است که بخشی زیادی از آنها کشورهایی هستند که به لحاظ ایدئولوژیک و سیاسی در جبهه کره شمالی قرار داشتند. بخش زیادی از این ملاقاتها نیز در زمان شوروی سابق بوده، یعنی زمانیکه بلغارستان و رومانی در واقع جز خاک چکاسلواکی بودند که در آن بازه زمانی، ملاقاتهایی بین رهبر وقت کره شمالی و سران این کشورها اتفاق افتاده است. بنابراین کره شمالی در اقتصاد خود اساسا سیاستی را دنبال کرده که بتواند هدف خودکفایی را تحقق بخشد.
این درحالی است که کره جنوبی به تدریج سیاست تجارت با کشورهای مختلف، حتی تجارت با کشورهایی که دشمنان خونی کره جنوبی محسوب میشدند را در پیش گرفت. چین در جنگ دو کره، نیروی نظامی عظیمی را به کره شمالی فرستاد؛ یعنی اگر به ۲۰ سال قبل بازگردیم چینیها، صدها هزار نفر از مردمان کره جنوبی را کشتند. اما کره جنوبی چه با چین و چه با ژاپن که دو نسل قبل آن، مردمان کره جنوبی را قتلعام کرده بودند ارتباطات تجاری خود را توسعه بخشید. کره جنوبی همچنین با شوروی، اروپا و آمریکا بطور گستردهای تجارت را آغاز کرد.
به عبارت دیگر، کره جنوبی تصمیم گرفت که اقتصاد را محور اصلی سیاستهای خود قرار دهد و کره شمالی ایدئولوژی را؛ کره شمالی ارتباطات خود را صرفا با کشورهایی که به لحاظ ایدئولوژی و کمونیستی با آنها مشابهت داشت، حفظ کرد و ادامه داد. این درحالی است که در مقابل، کره جنوبی به دنبال توسعه اقتصادی و تجارت بود و از ارتباط با هر کشوری استقبال میکرد. نکته جالب این است که حتی در زمان اوج درگیری دو کره و در شرایطی که با یکدیگر اختلافات عظیمی داشتند، کره جنوبی برای اینکه تجارت خود با کره شمالی را آغاز کند، پیشقدم شد.
بنابراین اولین اختلاف کلیدی این دو کشور در اواخر دهه ۱۹۶۰ شکل گرفت؛ هدف کره شمالی این بود که یک دلار تجارت با آمریکا و اروپا نداشته باشد و در مقابل، کره جنوبی دنبال توسعه روابط تجاری و اقتصادی خود با تمام این کشورها بود.
استراتژی دیگر کره شمالی معدن محوری بود؛ بر اساس موضعگیریهای رهبران کره شمالی در دهه ۱۹۶۰ که تا دو دهه بعد نیز ادامه داشت، رهبران این کشور همواره تاکید میکردند که کشورشان بسیار ثروتمند است، ثروتهای زیرزمینی و معادن متنوع، سنگآهن، زغالسنگ و ... باید استخراج و به کشورهای دیگر فروخته شود.
این درحالی است که چهارچوب اقتصادی کره جنوبی اینگونه نبود و رهبران این کشور معادن را تا حدود زیادی کنار گذاشتند. آنها بیشتر در جستجوی نیروی انسانی و متخصص بودند که کاملا در نقطه مقابل نگرش رهبران کره شمالی بود.
اگر بخواهیم تاثیرت متفاوت این دو نگرش را ذکر کنیم باید بگوییم که کره شمالی که بر اساس رویکرد معدن محوری خود ادعا میکرد در دهه ۱۹۶۰ بزرگترین کارخانه سیمان در دنیا را ساخته است و در همین دهه استخراج خود را به شدت توسعه داد، در اواسط ۱۹۷۰ که قیمت محصولات معدنی در دنیا سقوط بزرگی را تجربه کرد، اقتصاد کره شمالی لطمهی شدیدی خورد.
کره شمالی در اواسط دهه ۱۹۷۰، به دنبال کاهش ارزش محصولات معدنی و کاهش درآمدهای ارزی، تصمیم گرفت که بدهی خود با کشورهای دیگر را تسویه نکند. رهبران این کشور بدون هیچ مذاکرهای با کشورهای مقابل، تا چندین سال بدهی خود به کشورهای خارجی را پرداخت نکردند. این درحالی است که شعار کره جنوبی این بود که ما با هر کشوری که حتی ۲۰ سال قبل جنگیدیم، ارتباطات خود را حفظ و توسعه خواهیم داد.
موضوع مهم و کلیدی دیگری که وجود داشت، دولت محوری بود. در واقع کره شمالی به دنبال این بود که اگر هر بیزینسی قرار بر شکلگیری داشت باید آن را دولت تشکیل میداد یا دولت باید آن را به زودی تصاحب کند. نگرش رهبران کره شمالی نمیتوانستند قبول کنند که یک بیزینس بزرگی مال خودشان، یعنی مال دولت یا حکومت نباشد. این درحالی است که در کره جنوبی، اگرچه غولهای اقتصادی مثل سامسونگ و الجی و هیوندا و ... در یک دورهای با حمایت جدی دولت شکلگرفتهاند اما آن دوره حمایت بسیار کوتاه بود و بهسرعت آنها یک ماهیت خصوصی پیدا کردند و این موضوع یک تفاوت و تمایز خیلی مهم دیگر کره شمالی و جنوبی بوده است.
دو تفاوت دیگر هم وجود دارد که البته ماهیت اقتصادی ندارند ولی تبعات اقتصادی زیادی دارد که به طور خلاصه به آن میپردازیم.
اساساً دو کره سیاست حاکمیتشان سرکوب منتقدان بود که انتقاد به رسمیت شناخته نمیشد و سرکوب میشد. رسانهها اجازه فعالیت نداشتند. اما کره جنوبی به تدریج رویهای متفاوت در پیش گرفت. در مقابل، کره شمالی سختگیریهای خود را شدت بخشید و درحال حاضر، شرایط جوری است که در کره شمالی اساساً انتقاد سیاسی دیگر وجود ندارد. تأثیر اقتصادی چنین روشی به این صورت است که وقتی هر نگرش و هر انتقادی سرکوب میشود، نیروی قوی شما در آن کشور نمیماند به هر قیمتی از آن فرار میکند. در کره جنوبی اما کاملاً وضعیت برعکس است و فضا به گونهای است که هر نیروی توانمندی آزادیهای کافی را دارد.
موضوع دیگر اولویت سلاح بر اقتصاد است. در واقع در کره شمالی، ایدئولوژی و کمونیسم را کاملاً بر اقتصاد و تجارت غلبه دادند. کره شمالی در اوج بدبختی و فلاکت اقتصادی و در قحطی و گرسنگی مردمش، آن پول محدودی را که به سختی در کشور تجمیع میشده را به سلاح اختصاص میدادند.
کره شمالی اسلامی !
عاطفه حسینی: خلاصه صحبت شما تا اینجا این میشود که کره جنوبی اقتصاد را الویت سیاستهای خود قرار داد و کره شمالی، ایدئولوژی را. همچنین شما به روابط سازنده اقتصادی و تجاری کره جنوبی با سایر کشورها اشاره کردید. کره جنوبی مرز باریک بین وابستگی با ایجاد روابط سازنده بینالمللی با سایر کشورها را چگونه در طول تمام این سالها حفظ کرده است؟
میثم هاشمخانی: وقتی اقتصاد بر ایدئولوژی یا بر دوستی و دشمنی سیاسی اولویت داده میشود باعث اقتدار میشود. تجربه دنیا این را ثابت کرده که کشورهایی که اقتصاد را محور قرار دادهاند بسیار مقتدرتر و بسیار باثباتتر شدهاند.
بر اساس برآوردها، کره جنوبی در سال ۲۰۲۲ تقریباً ۷۰۰ میلیارد دلار صادرات و 650 میلیارد دلار واردات داشته که تقریباً مساوی است؛ ولی هر دو عدد بسیار بزرگ است. هر دو عدد، اعدادی است که ما در ایران نمیتوانیم تخیل کنیم درحالیکه ایران باکره جنوبی شاید در نیمقرن قبل تفاوت چندانی نداشته باشد. نکته مهم این است که اساساً ثبات و استقلال آن کشور همین حجم زیاد صادرات و واردات را تأمین میکند. تصور کنید کشوری که ۷۰۰ میلیارد دلار به مردم دنیا کالا میفروشد و تقریباً همین مقدار نیز کالا میخرد این کشور یک سرسوزن بخواهد موشکی یا گلولهای بخورد اصلاً دنیا بهم خواهد خورد و دنیا اجازه همچون کاری را نخواهد داد.
به عبارت دیگر درحال حاضر، منافع کل دنیا با یک ابعاد مالی و تجاری بسیار بزرگی به کره جنوبی گرهخورده و اگر کره جنوبی باثبات نباشد بیزینسهای زیادی در انبوهی از کشورهای دنیا به هم خواهد خورد. این نگرش، نگرشی است که بسیار ثبات و امنیت بیشتری میآورد به نسبت اینکه ما در کل دربهای کشور را ببندیم.
عاطفه حسینی: چگونه دولتهای کره جنوبی همواره سیاست عدم دخالت در بخشهای مختلف اقتصاد را دنبال کردند و چگونه توانستهاند در برابر وسوسه دخالت در اقتصاد و تجارت مقاومت کنند؟!
میثم هاشمخانی: درباره اینکه چرا دولتها وسوسه نمیشوند که همه اقتصاد را به تملک خود در بیاورند واقعیت این است که هر دولتی وسوسه میشود و دلیل اصلی یک وضعیت خیلی پارادوکسیکال است. دولت در نگاه اول فکر میکند که اگر من بهترین بیزنس را تصاحب کنم اقتدار و قدرت بیشتری دارم. در حالیکه یک لایه عمیقتر این است که وقتی حاکمیت به دولت فکر کند که باهم همه بیزنسهای خوب را در اختیار بگیرد، اساساً کلیت اقتصاد کشور نمیتواند آن جایگاه بینالمللی را کسب کند. در نتیجه دلیل این که در کره جنوبی، دولت نمیخواهد اقتصاد را تصاحب کند اتفاقاً آن نگاه یک پله بالاتر است که فکر میکند من جایگاه و اقتدار خود را از دست میدهم.
همچنین در دهه ۱۹۷۰ کلی اتفاقات خاص و بزرگ دیگر هم افتاده است. یکی از اتفاقات کشورهای جنوب خلیجفارس هستند. اساساً ما از امارات و بحرین و قطر که صحبت میکنیم اینها کشور نبودند و کرسی در سازمان ملل نداشتند و تحت قیمومیت انگلیس بودند. انگلیس به تدریج از اوایل ۱۹۷۰ تصمیم به خروج نیروها میگیرد، مشابه همان خروج نیروهایی که اخیراً امریکا از افغانستان داشت.
در همان زمان سنگ بنای توسعه اقتصادی امارات، قطر و بحرین هم چیده میشود و این بسیار جالب است که قاعدتاً تصادفی بود ولی به طور همزمان با سنگ بنای توسعه اقتصادی کره جنوبی همزمان بوده و چند سال زودتر از سنگ بنای توسعهی آن امپراطوری اقتصاد چین بوده است.
عاطفه حسینی: کمی از موضوع کره شمالی و کره جنوبی فاصله بگیریم. در ایران برای اولین بار چه کسی ایده «ژاپن اسلامی» را مطرح کرد؟ حتی قبل از دهه ۹۰ که شاخصهای اقتصادی وضعیت بهتری داشتند و تحریمهای بینالمللی تا به این اندازه شدید نبود ما اصلاً میتوانستیم ژاپن اسلامی بشویم؟
میثم هاشمخانی: ایده ژاپن اسلامی برای اولینبار در مجلس هفتم در سال ۱۳۸۲ مطرح شد و بر این اساس که ما به دنبال یک اقتدار و قوت اقتصادی و یک جایگاه بسیار ویژهای با حفظ قیدهای اسلامی هستیم. همان زمان به طور موازی در مجمع تشخیص مصلحت نظام هم باز چشمانداز ۱۴۰۴ نوشته شد. طبق آن چشمانداز، ایران یک کشوری است که الگو بخش در بین همه کشورهای اسلامی است و بزرگترین قدرت اقتصادی در غرب آسیا است.
عاطفه حسینی: پس از بیان شدن این ایده در سال ۱۳۸۲، طی بیست سال گذشته دقیقا چه اتفاقاتی در اقتصاد کشور افتاد که ما نتوانستیم ایده تبدیل ایران به ژاپن اسلامی را عملی کنیم؟
میثم هاشمخانی: در این ۲۰ سال بحث تحریمها حتماً مهم بوده است. در دو دهه قبل، تحریمهای ملایمی علیه ما وجود داشت اما الان این تحریمها بسیار زیاد است. در دو دهه قبل ما با تعداد کشورهای زیادی ارتباط خوبی داشتیم اما الان بسیار محدود شده است. یک موضوع دیگری که متفاوت است ساختار مقامات سیاستگذار است. بعضی از مقامات سیاستگذاران امروز هم آدمای خوش فکری هستند اما اگر بخواهیم میانگین را در نظر بگیریم، کیفیت سیاستگذاران در این ۲۰ سال در کشور بسیار نزولی بوده است. در واقع روز به روز تأثیر پارامترهای غیر فنی و تجربی، سیاسی و اعتقادی روزبهروز بیشتر و بیشتر شده است. در 20 سال قبل نیز اینگونه بود اما نه در این حد. موضوع دیگر نیز موج مهاجرت بسیار وسیع است.
عاطفه حسینی: اگر بخواهیم به سیاستگذاریها اشاره کنیم به چه مواردی باید اشاره کنیم، مثل عدم استقلال بانک مرکزی، چاپ گسترده پول، وابستگی شدید بودجه به درآمدهای نفتی، یارانههای پنهان. اینها چه تأثیری در روند نزولی اقتصاد کشور داشتند؟
میثم هاشمخانی: مهمترینش بحث تورم بانک مرکزی بوده است. ما مسئول تورم در کشور نداریم. برای مثال ۴ و ۵ تا کمیسیون مجلس در تورم هرازگاهی مصوبهای میدهند، قوه قضایی و دادگستری، ستاد مبارزه با گرانفروشان و.. هستند. در دولت نیز وزارتخانههای مختلف برای کاهش تورم برنامه دارند. حالا بانک مرکزی هم است.
ما در کشور همواره مسئول تورم نداشتیم. همچنین کیفیت سیاستگذاریها هم پایین آمده است. نتیجه چنین روندی این شده که ما امروز چهارمین سال پیاپی است که تورم کشورمان ۴۰ درصدی است. در گذشته نیز تورم ۴۰ درصدی در ایران داشتیم ولی در حدود 90 سال گذشته که آمار تورم در کشور ما ثبت میشود، هیچوقت ۴ سال پیاپی تورم بالای ۴۰ درصد نبوده است. اگر هم بوده یکسان بوده بعد کنترل شده.
این موضوع بسیار مهمی است؛ شاید ما اصلاً بگوییم بانک مرکزی دیگر مسئول کنترل تورم نیست و از فردا وزیر اقتصاد وزیر کنترل تورم است. ما این کار را نکردیم و عموماً کشورهای دنیا این کار را انجام دادهاند، یعنی مسئول کنترل تورم را مشخص کردهاند. اقتصادهای خوب و درجه دو و متوسط و حتی زیر متوسط هم یک مسئول تورم دارند. ۹۵ درصد هم بانک مرکزی اختیارات کامل دارند.
در کشور ما نیز انجام این کار روزبهروز سختتر میشود. زیرا کشور شما وقتی به تورم بالا عادت میکند؛ یعنی یک کشوری است که ده سال تورم بالا، ذینفعان تورم بزرگترند. ما کلی کسبوکار داریم که اساساً از تورم ارتزاق میکنند. در ایران روزبهروز ذینفعان تورم بزرگتر و بزرگتر میشوند، در نتیجه اگر دولت بخواهد تورم را کنترل کند مخالفان گردنکلفت زیادی خواهند داشت.
حال زمانی است که دولت سرمایه اجتماعی بسیار بالایی داشته باشد، در واقع آنقدر محبوبیت و اعتبار داشته باشد که مردم را راضی کند تا دو سال پیچیدگی نوسانات را تحمل کنند به امید اینکه بعد از مدتی دولت تورم بسیار پایینی مثل امارات، قطر و کویت را تحویل میدهد. این درحالی است که متأسفانه الان سرمایه اجتماعی دولت و کل قوای سهگانه بسیار پایین است که مردم را بتوانند راضی کنند که اصلاً دو سال که هیچ دو ماه این سختی را بپذیرید و این روزبهروز سختتر و پیچیدهتر میشود.
عاطفه حسینی: به نظر شما ایران در آستانه تبدیل به کره شمالی اسلامی است یا همچنان با آن نقطه فاصله دارد؟
میثم هاشمخانی: این یک موضوع سیاسی است و تخصصی در موردش ندارم. از لحاظ اقتصادی ما در بعضی زمینهها متأسفانه آن سیاست اقتصادی را که داشتیم در حد کره شمالی بد بوده است و حتی در بعضی زمینهها شاید از کره شمالی هم بدتر بوده است. مادامی که ما نفت و گاز داریم شرایط ما اندازه کره شمالی بد نخواهد شد. در نتیجه امیدوارم که قبل از اینکه نفت و گاز ما تمام شود ما تصمیم بگیریم نقطه عطف اقتصادی را داشته باشیم و الگو خود را کشورهای موفقی مانند چین، کره جنوبی، مالزی، سنگاپور، امارات، قطر و امثال آن قرار دهیم. امیدوارم تا قبل اینکه دیر شود ما تصمیم بگیریم مسیر رونق اقتصادی را در پیش بگیریم.
عاطفه حسینی: برای جمعبندی چون که از کره جنوبی شروع کردیم، فرض کنیم از همین فردا اگر سیاستگذاران اقتصادی تصمیم بگیرند که تحولاتی مثبت در اقتصاد ایجاد کنند، چه درسهایی میتوانند از کره جنوبی بگیرند که با شرایط ایران مطابقت داشته باشد و بتواند نتایج مثبتی را برای اقتصاد کشور به دنبال داشته باشد؟
میثم هاشمخانی: امروز که ما در حال صحبت هستیم اساساً تورم خیلی مهم است. تورم بالای مستمر یعنی هر سرمایهگذاری از کسبوکار تولیدی به سمت دلالی برود. اساساً تورم بالا یعنی اگر چیزی بخریم و نگه داریم سود بیشتری خواهیم برد. پس موضوع اول تورم است.
موضوع دوم اساساً ایجاد روابط اقتصادمحور با کشورهای دیگر است. حل مشکل با کشورهای دیگر کفایت نمیکند بلکه حل اقتصادمحور مشکلات مهم است. ۹۵ درصد تعاملات ما با کشورهای دیگر، اقتصادمحور نیست. ما باید اقتصاد را مبنا و محور قرار دهیم. یک موضوع کلیدی دیگری که وجود دارد بحث مهاجرت است. باید دنبال دلایلی باشیم که چرا مردم مهاجرت میکنند و به دنبال حل این معضل و مشکل باشیم.
بحث یارانهها هم خیلی مهم است. ما یک سری یارانههای سیاه داریم که بهتدریج کل اقتصاد کشور را دچار فرونشست میکند چون اعدادشان به اعداد سرگیجهآوری رسیده است. اگر تمام این معضلات بنیادی حل شود مانند این است که ما یک زمینی که شورهزار بوده را شخم زدیم و حالا باید بذر کاشته شود.