معامله با سیگار
سال 1995 در یکی از خیابانهای هانوی: پلیسی به یک دستفروش نزدیک میشود و در حالی که باتومش را در دست میچرخاند هندوانههای دستفروش را به اطراف پرتاب میکند و گاری دستیاش را کاملا خرد میکند.مردم جمع شدهاند و در سکوت فقط نظاره میکنند. هیچیک از آنها دخالتی نمیکند؛ آنها میدانند که نباید با پلیس ویتنام درگیر شوند.
مرد پلیس کارش را تمام میکند و حجمی از زباله را روی پیادهرو برجای میگذارد. دستفروش تکههای گاری خود را از زمین جمع میکند. این اولینباری نیست که با یک پلیس دیوانه مواجه میشود و آخرین بار نیز نخواهد بود. اما او باید زندگی کند بنابراین باید تحمل داشته باشد.دستفروشهای پیادهروهای هانوی- که عمدتا زنانی با کلاههای مخروطی حصیری هستند و اغلب بچههای کوچکشان را نیز به همراه دارند- میوه، سبزیجات و اقلام کوچک خانگی میفروشند. مردم شهر به این دکهها لقب «بازار قورباغهها» را دادهاند که به دلیل چابکی دستفروشان در فرار از دست پلیس و حمل کالاها در گاریها یا سبدهایی است که دور شانههایشان انداختهاند.
افراد بدشانسی که دستگیر میشوند باید شاهد نابودی یا دزدیده شدن مالالتجارهشان توسط پلیس باشند. آنهایی که موفق به فرار میشوند بساط خود را در گوشه دیگری از خیابان پهن میکنند. روزنامه حزب کمونیست از دولت خواسته است که «این مردم ولگرد را از خیابانها جارو کند» دادوستد خارج از کنترل مورد تنفر مسوولین است اما آنها قادر به غلبه بر آن نیستند. لجاجت دستفروشها تاییدی است بر این ضربالمثل ویتنامی که: «تلاش برای توقف بازار، مانند تلاش برای توقف رودخانه است.»روانداییهای ساکن در کمپهای آوارگان در زئیر (جمهوری دموکراتیک کنگوی فعلی)، که از جنگهای داخلی خونین کشورشان فرار کردهبودند، بلافاصله خانه جدید خود را تبدیل به محلی برای فعالیتهای تجاری کردند. براساس گزارشی از کمیسیون عالی آوارگان سازمان ملل، تا سال 1995، حدود هشتادودوهزار فعالیت تجاری بهوجود آمده بود. بازارهای موقتی غذا، مغازهها، بارها، رستورانها، خدمات اتوبوسرانی، آرایشگاهها، خیاطیها، قصابها، عکاسان، تئاترها و داروخانهها موجب شده بودند تا فلاکت، ترور و بیماری در این اردوگاهها قدری قابل تحمل باشد.به طور مشابه در اردوگاه اسرای جنگی در خلال جنگ جهانی دوم نیز بازارها پدیدار شدند. اسرا جیره غذایی، سیگار و لباسی را که صلیب سرخ در اختیارشان میگذاشت با هم معامله میکردند. بهجای پول، سیگار وسیله مبادله و ذخیره ارزش بود. قیمتها برحسب عرضه و تقاضا نوسان میکرد. هرگاه که گروه جدیدی از اسرای گرسنه از راه میرسیدند، قیمت غذا بالا میرفت. در روزهای اول، قیمتها هنگام تحویل جیره غذایی هفتگی افت میکرد، اما بعدها اسرا شروع به ذخیره غذا میکردند که موجب میشد نوسانات عرضه هموار گردد. برخی اسرا به خودشان نقش واسطه و دلال را دادهبودند بدین ترتیب در قسمتهایی از اردوگاه که قیمتها پایین بود میخریدند و در جاهایی که قیمت بالاتر بودند میفروختند؛ فعالیت آنها موجب تعادل قیمتها میشد. حتی بازار کار نیز وجود داشت، بدینترتیب اسرا خدماتی مانند اتوکردن یا چهرهنگاری را ارائه میدادند و همچنین یک بازار مالی بسیار ابتدایی نیز وجود داشت بدین ترتیب که فروشندگان اعتبار در اختیار خریداران قرار میدادند.این بازارهای اصلاح شده به طور خلاصه برخی ویژگیهای کلیدی بازار را بیان میکند. بازارها انعطافپذیر هستند؛ اردوگاه آوارگان یا اردوگاه اسرا ممکن است مکانی غیرمحتمل برای رونق و پیشرفت بازار بهنظر آید. بازارها از معامله، منفعت درست میکنند، یکی از مهمترین مشاهدات در همه اقتصادها این است که خرید و فروش ایجاد ارزش میکند. آوارگان رواندایی هریک بر کار خود متمرکز بودند. برخی زبالهگردی می کردند، برخی سبزیجات میکاشتند، برخی هیزم آتش جمع میکردند و برخی به عنوان فروشنده یا آشپز کار میکردند. در نهایت آنچه را تولید کرده بودند معامله میکردند.در اردوگاه اسرا، غیرسیگاریها سیگارشان را می فروختند تا غذا بخرند و هندیهای گیاهخوار، کنسروهای گوشت خود را با مربا و روغن معاوضه میکردند. توانایی معامله یعنی این که آوارگان و اسرا در حالت بهتری قرار داشتند نسبت به حالتی که اگر قرار بود مانند روبینسون کروزئه فقط آنچه را در اختیار دارند بتوانند مصرف کنند. بازارها راهی برای تغییر نحوه زندگی در اختیار دارند و میتوانند در زمانهای سخت عمل کنند. آنها میتوانند مانند گیاهان خودرو رشد کنند و در عین حال به طور موثری کارکنند- حداقل وقتی که معاملات درستکارانه باشد.وقتی پای معیشت و امرار معاش در میان باشد، مردم به اندازه کافی باهوش هستند تا با خلق بازارهای جدید یا طراحی بازارهای بهتر، سرنوشت خود را بهبود دهند.طنز روسی درباره اقتصاد بازاربازارهایی که به حال خود رها شوند، ممکن است شکست بخورند. برای بهرهمند شدن کامل از منافع آنها نیاز است که توسط مجموعهای از قوانین، سنتها و نهادها پشتیبانی شوند. بازارها نمیتوانند در خلاء کار کنند. اگر قوانین بازی بازار نامناسب باشد، که اغلب چنین است، درست کردن آنها مشکل و زمانبر میشود. بسیاری کشورها تاکنون نتوانستهاند این کار را انجام دهند.بازارها معجزهآسا نیستند.
مسائلی وجود دارد که آنها قادر به حلشان نیستند. اگر بنیاد آنها معیوب باشد حتی از حل مسائلی که قرار بوده حل کنند نیز ناتوان خواهند بود. اگر به بازارها به عنوان ابزار نگاه شود، نیازی به احترام یا ناسزا ندارند، تنها به آنها اجازه ندهید که در جایی که مفید هستند، عمل کنند.در سال 1992 در روسیه، در میان خرابههای کمونیسم، ناگهان دولت کنترل اقتصاد را متوقف کرد. چند سال بعد، هنگامیکه پیشرفت کشور به سمت اقتصاد بازار در باتلاق فرورفتهبود و کشور در حالت تاسف قرار داشت، یک جوک در خیابانهای مسکو دهان به دهان میگشت:* در نظام کمونیستی برای عوض کردن یک لامپ چند نفر لازم است؟- پنج نفر. یک نفر برای اینکه لامپ را نگه دارد و 4 نفر برای اینکه میزی را که او روی آن ایستاده بچرخانند!* در نظام سرمایهداری چند نفر لازم است؟- هیچی، بازار به آن رسیدگی میکند!این طنز تلخ روسی، دربردارنده یک نکته کلیدی است. با اینکه بازارها کارهای زیادی میتوانند انجام دهند ولی به طور اتوماتیک کار نمیکنند. بدون کمک، بازار نمیتواند به امور رسیدگی کند.«خدا در جزئیات است»؛ این نظر معمار لودویکمیزواندررو بود. معماران هنگام طراحی ساختمانهای تجاری دائما این گلایه را داشتند که «شیطان در جزئیات است» در حالیکه میزواندررو transشکایت آنها را بهصورت وارونه بیان میکرد.برای بازارها که کمتر از ساختمانها نیستند، این جزئیات طراحی است که تعیین میکند که آیا آنها به خوبی کار میکنند یا خیر؟ هم خدا و هم شیطان در جزئیات هستند.